هر تمدنی در فرهنگ آن جامعه ریشه دارد. زیربنای همه تمدنها فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ هرجامعهای هم در اصل به وسیله اندیشمندان آن جامعه به وجود میآید. طبقه خاص اندیشمند به صورت تدریجی و با استقامت در متن جامعه حاضر میشود و این منشأ فرهنگ عمومی میشود و فرهنگ عمومی نیز منشأ تمدن متناسب با آن جامعه میشود.
فرهنگ جامعه اسلامی در زمان خلفا به شدت آسیب دید به ویژه در زمان خلیفه سوم. به دنبال آن جریان فعالیتهای معاویه و یزید به وجود آمد و در زمان یزید کار تمام شد.
بنی مروان هم همان راه بنی امیه را ادامه داد و تمدن خاص غیرمذهبی و فرهنگ غیرمذهبی بر جامعه حاکم شد و به قدری حکومت این فرهنگ غالب بود که امام سجاد (ع) بعد از حادثه کربلا به شدت تنها بود. به جز عده اندکی، کسی با امام سجاد (ع) رابطه نداشت.
تعداد افرادی که نزد امام سجاد (ع) میرفتند و نقل حدیث کرده اند، بسیار کم است. روایاتی که از امام سجاد (ع) در کتب روایی ما هست، تعداد کم روایت را نشان میدهد. اینکه ما میشنویم گاهی امام سجاد (ع) از منزل بیرون میآمد و به قصاب میفرمود: به گوسفند آب دادهای یا خیر؟ و مشابه اینها به این دلیل است که اگر ایشان در منزل مینشست، کسی به سراغ ایشان نمیآمد.
در زمان امام باقر (ع)، تزلزل دادن به فرهنگ مروانی و معاویهای شروع شد. اینکه به ایشان لقب باقر دادند، به این دلیل است که ایشان شکافنده علم بود و شکاف دهنده و رخنه ایجادکننده در فرهنگ دشمن. شاید باقر به هر دو معنی منظور بوده باشد. به هرحال شروع فرهنگ سازی و تمدن جدید در زمان ایشان بود.
همان طور که میدانیم، دوران امام باقر (ع) با مشکلاتی همراه بود و ایشان تبعید شد و فشارهایی را تحمل کرد و درنهایت به شهادت رسید، اما درعین حال تا حدود زیادی توفیقاتی به دست آورد که همان توفیقات زمینه ساخت تمدن و فرهنگ جدید شد.
در زمان امام صادق (ع) تطبیق کلیات بر مصادیق و پیگیری امر فرهنگ خیلی بیشتر بود. حضرت در مقام تطبیق و بیان مصداق برای جامعه آن روز که از فرهنگ اسلامی فاصله گرفته بود و فرهنگ سلطنتی و فرهنگ حکومت فاسد بنی امیه و بنی مروان جایگزین آن فرهنگ شده بود، این وضعیت را روشن کرد و با فعالیت امام صادق (ع) پایه ریزی فرهنگ و تمدن اسلامی شکل گرفت.
با ملاحظه کتابهایی که دراین زمینه وجود دارد، ملاحظه میکنید که از نظر حقوق اسلامی هیچ امامی به اندازه امام صادق (ع) روایت ندارد. این موضوع، هم نشان دهنده انحراف حکومتهای قبلی است و هم نشان دهنده شکل گیری فرهنگ اصیل اسلام در حقوق و فقه است.
در اصول اعتقادات که زیربنای فقه و حقوق است، بازهم امام صادق (ع) بیش از همه روایت دارد و حتی بیش از حضرت امیرالمؤمنین (ع). با وجود خطبهها و نامههای فراوانی که امیرالمؤمنین (ع) دارد، امام صادق (ع) بیش از همه ائمه (ع) در آن جهت روایت دارد که در اصول کافی و کتابهای دیگر هم ملاحظه میکنید.
اینها همگی فرهنگ سازی جدید است و طوری شد که خلفا به هیچ وجه قدرت تحمل نداشتند؛ زیرا میدیدند ایشان زیربنای تمدن آنها را هدف قرار داده است. اینکه بارها به منزل ایشان میریختند و امام را دستگیر میکردند و نزد خلیفه میبردند و خلیفه به ایشان اهانت میکرد و گاهی تصمیم میگرفت ایشان را به قتل برساند، همگی نشان دهنده فعالیت امام صادق (ع) است و حضرت در ابعاد مختلفی دراین زمینه کار کرد.
حضرت صادق (ع) برای شکل دهی تمدن بزرگ اسلامی در ابعاد مختلفی کار کرد: در اصول اعتقادی برای ساخت زیربنای فرهنگ عمومی؛ در مسائل حقوقی برای ساخت جامعه متمدن اسلامی و دارای روش و سیره عملی صحیح اسلامی؛ در علوم متنوع نیز برای ساخت جامعه مدرن باتوجه به نیازهای جامعه و آنچه ما درباره جابربن حیان میشنویم.
خیلی شورانگیز است و حتی گفته میشود که وی پانصد رساله در علوم متنوع از زبان امام صادق (ع) تألیف کرده است یا در همین کتاب توحید مفضل که از امام صادق (ع) نقل شده است و حضرت در مقام بیان مسائل توحیدی هستند، اما بسیاری از مسائل علوم طبیعی در آن وجود دارد. این علوم برای رفع نیازهای مادی مردم کمک کننده هستند؛ بنابراین امام صادق (ع)، هم در اصول فکری و ایدئولوژی و هم در ساختار عملی جامعه و هم در مسیر نیازهای جسمانی و زندگانی مردم فعالیت کرد و در همه این قسمتها مطالبی دارد.